هر یک از اختلالات روانی به صورت یک سندرم یا الگوی رفتاری یا روانشناختی مهم بالینی تصور شده است که در یک فرد روی میدهد و با ناراحتی (یک علامت دردناک) یا ناتوانی (تخریب در یک یا چند زمینه مهم عملکرد) یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ ، درد ، ناراحتی و ناتوانی یا فقدان مهم آزادی ، همراه است. به علاوه این سندرم یا الگو نباید صرفا یک پاسخ قابل انتظار و تایید شده فرهنگی در مقابل رویدادی خاص مثلا مرگ یک شخص مورد علاقه باشد. علت اصلی هر چه باشد فعلا باید آن را تظاهر یک اختلال کارکردی زیست شناختی رفتاری یا روانشناسی در فرد تلقی نمود.نگاه اجمالی از آنجا که اختلال روانی غالبا غیر عادی ، عجیب یا آزار دهنده است، نگاهها را به خود جلب میکند. واکنشهای متفاوتی در مقابل بروز آن ممکن است دیده شود. این واکنش میتواند به صورت خشم ، تنفر و اکراه ، ترس و سردرگمی همراه باشد. تمایل به درمان خواه وجود داشته باشد یا نداشته باشد بعد آزار دهندگی این اختلالات برای خود فرد و یا اطرفیان او وجود دارد. برخی از اختلالات به راحتی در زندگی شغلی و اجتماعی خود تاثیر گذاشته و عمدتا عملکرد او را مختل میسازند.
اصول اساسی روانکاوی
اصول اساسی روانکاوی • غریزه در روانکاوی • اصل لذت و اصل واقعیت • ساختمان شخصیت غریزه در روانکاوی =نظریه روانکاوی بر اساس انگیزه موجود استوار است. و به این علت اساس یک تئوری محسوب میشود. بر اساس این تئوری خصوصیات روانی موجود را باید بر اساس حقایق و وقایع گذشته مورد توجه قرار داد و ماهیت آنان را بر این اساس شناخت. فروید برای نیروها یا قوایی که سبب انگیزش رفتار انسان میشود، اصطلاح غریزه را بکار میبرد به نظر فروید دو دسته انگیزه یا غریزه اصلی در انسان وجود دارد که هر دو ماهیت زیستی یا بیولوژیک دارند. اولین دسته شامل احتیاجات ساده جسمانی از قبیل گرسنگی، تشنگی، دفع و تنفس میشوند. این کششها بر اساس تغییرات جسمانی ایجاد میشوند، ارضا آنها حیاتی است و هدف آنها را نمیتوان تغییر داد و بنابراین تنوع زیادی در این احتیاجات وجود ندارد. از نظر فروید این نیازها از دیدگاه روانشناسی اهمیت زیادی ندارند. فروید گروه دوم احتیاجات را بر اساس تجاربی که با بیماران نوروتیک داشت طبقهبندی نمود. این دسته احتیاجات دو نوعند. یکی انگیزه زندگی و غریزه مرگ. نوع اول انگیزه های جنسی را در بر میگیرد و غالبا به آن لیبیدو میگویند. لغت جنسی ، سو تفاهم زیادی را سبب شده است. در صورتی که منظور فروید از این لغت نسبت به آنچه که معمولا از آن درک میشود، معنای بسیار وسیعتری دارد. در حالی که هدف غریزه زندگی صیانت است، ادامه زندگی، تکاپو و سازندگی است. هدف غریزه مرگ از بین بردن خود ، خودکشی ، دیگر کشی و امثال آن است. موضوع غریزه مرگ مورد انتقاد شدید روانشناسان قرار گرفت. اصل لذت و اصل واقعیت اصل لذت بر حذر کردن از درد و رفتن به طرف لذت یا کاهش تنش اشاره دارد. به نظر فروید فعالیت اصل واقعیت دیرتر از اصل لذت در انسان ایجاد میشود. کودک از بدو تولد تابع اصل لذت است، ولی اصل واقعیت در اثر محیط و به تدریج در او ایجاد خواهد شد. وقتی کودک درمییابد که تمایلات آنی او برای دریافت لذت با هدفهای بزرگتری مغایرت دارد، سعی میکند واقعیت را قبول نماید. ساختمان شخصیت روانکاوی شخصیت انسان را از سه دسته خصوصیات اصلی میداند که آنها را اید ، ایگو و سوپرایگو نامیدهاند، که در زبان فارسی به ترتیب به نهاد ، خود و فراخود ترجمه شدهاست. نهاد عبارت است از منشا و منبع تمام انرژیهای غریزی به عبارت دیگر تمام تمایلات خام ، کنترل نشده، غیر اجتماعی بدون جهت و اولیه انسان را نهاد مینامند. همزمان با رشد تدریجی کودک و فهمیدن این مطلب که قادر به ارضا تمام تمایلات خود نیست قسمت دوم شخصیت که خود میباشد، برای کنترل خواستههای نهاد به وجود میآید. اگر چه ، خود ، در حقیقت از نهاد جدا میشود و از آن نیرو میگیرد، ولی در واقع بر اثر تجارب کودک از محیطش شکل میگیرد. هدف خود ، این است که به نهاد جهت دهد ، آن را کنترل کند و ارضا میباشد. فراخود ، تقریبا شبیه آن چیزی است که در اصطلاح متعارف ، وجدان نامیده میشود. فراخود در اثر درونفکنی معیارهای اجتماعی ایجاد میشود که پس از مدتی خود خرد را برای انجام اعمال درونی راهنمایی میکند. رابطه میان این سه دسته از عوامل شخصیت انسان را میسازد. نهاد ، هدف لذت طلبی دارد، فراخود هدف منع کننده و خود ، هدف واقع بینی تعاملدهنده.
ژان پیاژه
ژان پیاژه در دهه 1920 در شهر ژنو، پژوهشهای معروفی انجام داد که بیشتر بر ”شناخت شناسی“ متمرکز بود. او که روانشناس کودک بود، بیشتر پژوهش های خود را بر روی کودکان انجام می داد. پیاژه چند مرحله برای رشد شناختی کودکان معرفی نمود: 13. مرحله سوهشی - جنبشی (استفاده از قابلیتهای حسی و جنبشی) 14. مرحله پیش عملیاتی (استفاده از نمادها و پاسخ دهی به اشیا و حوادث، متناسب با اینکه فرد چگونه با این اشیا و حوادث روبرو شود) 15. مرحله رفتار واقعی (اندیشیدن منطقی) عملیاتی 16. مرحله رفتار دیسمند (اندیشیدن درباره اندیشیدن) پس عملیاتی
تکنیکهای رفتار درمانی
تکنیکهایی که روان درمانگر در فرایند رفتار درمانی از آنها استفاده میکند، عمدتا بر اصول و قوانین نظریات شرطی فعال و کلاسیک و یادگیریهای اجتماعی مبتنی هستند و در مواردی ممکن است از اصول نظریات یادگیری دیگر نیز استفاده شود. اهم تکنیکهای رفتار درمانی به قرار زیر است: 10. شرطی کردن : در این تکنیک رفتار درمانگر به تقویت رفتارهای مطلوب میپردازد. 11. خاموش کردن یا حذف رفتار : عبارت است از تضعیف تدریجی و یا حذف یک رفتار که از راه عدم تقویت آن صورت میگیرد. 12. آموزش شیوه متوقف کردن فکر : در این تکنیک به مراجع آموزش داده میشود، با استفاده از یک محرک قوی ، مثل داد زدن « متوقف کن » ، افکار اضطراب زا و مزاحم خود را متوقف کند. 13. آموزش اظهار وجود : آموزش اظهار وجود تکنیکی است که برای رفع اضطرابهای حادث از روابط اجتماعی متقابل افراد بکار برده میشود. مثلا اضطراب ناشی از عدم توانایی فرد در ارائه عقایدش به دوستانش و یا دیگران ، با این تکنیک به خوبی از بین میرود. 14. انزجار درمانی : این تکنیک همراه کردن یک محرک نامطبوع است، با رفتارهای ناسازگار و غیرعادی. در این تکنیک از محرکهای تنبیه کننده مثل داروها ، شوک الکتریکی ، تصاویر منزجر کننده و ... برای رفتارهایی مثل ترک عادت استفاده میشود. 15. حساسیت زدایی منظم : این تکنیک که بسیار پرکاربرد است، روش ایجاد آرامش عمیق عضلانی به فرد آموزش داده میشود سلسله مراتبی از محرکات اضطرابزا از ضعیف تا شدید به فرد ارائه میشود و بعد از رفع اضطراب بعد از هر محرک و ایجاد آرامش ، محرکات بعدی ارائه میشوند. 16. شکل دادن رفتار : در شکل دادن رفتار مشاور در صدد است تا رفتار مطلوبی را در مراجع ایجاد کند. برای این کار مشاور به تقویت رفتارهایی میپردازد که فقط شبیه رفتار مطلوب و مورد نظر است، اما در حال حاضر از خصائص رفتاری او نیستند. همین طور پاسخهایی که شباهت بیشتری با پاسخهای مطلوب دارند، تدریجا تقویت میشوند و پاسخهایی که کمتر شبیه هستند، بدون تقویت باقی میمانند. این رویه آنقدر ادامه مییابد، تا رفتار مورد نظر و دلخواه در فرد مراجع شکل بگیرد. 17. الگوسازی : در این تکنیک رفتار درمانگر ، مراجع را با یک الگوی رفتاری مناسب مواجه میکند تا مراجع ، اعمال و رفتار الگوی مورد نظر را از راه تقلید بیاموزد. در این فرایند تقویت اعمال تقلید شده و تمرین و تکرار آنها به یادگیری خصیصههای رفتاری مورد نظر منجر میشود. 18. ایفای نقش : در این تکنیک رفتار درمانگر ، مراجع را به ایفای نقش معینی ترغیب میکند تا نوعی بصیرت نسبت به رفتار خود کسب کند و سعی کند رفتار آن نقش را به خود بگیرد.
اختلالات روانی
DSM IV راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ، این اختلالات به شرح زیر طبقه بندی میکند: • عقب ماندگی ذهنی • اختلالات یادگیری (اختلال خواندن ، اختلال در ریاضیات ، اختلال در بیان کتبی) • اختلالات نافذ مربوط به رشد (اختلال اوتیستیک ، اختلال رت ، اختلال آسپرگر) • اختلالات کمبود توجه • اختلالات تغذیهای و خوردن شیرخوارگی واوان کودکی (هرزه خواری ، اختلال نشخوار) • اختلالات تیک (تیک توره ، تیک حرکتی یا صوتی مزمن ، تیک گداز) • اختلالات ارتباطی (اختلال زبان بیانی ، اختلال زبان دریافتی بیان مختلط ، لکنت زبان) • اختلالات دفعی (بیاختیاری ادراری ، بیاختیاری مدفوع) • سایر اختلالات دوران شیرخوارگی ، کودکی و نوجوانی (اختلال اضطراب جدایی ، گنگی انتخابی ، اختلال دلبستگی واکنشی ، اختلال حرکتی کلیشهای) • اختلالات نسیانی ، دلیریوم و دمانس • اختلالات مربوط به مصرف مواد • اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک • اختلالات خلقی (افسردگی اساسی ، اختلالات دو قطبی و ...) • اختلالات اضطرابی (اختلال هراس ، جمع هراسی ، اختلال وسواسی ، جبری ، اختلال استرس پس از سانحه و ...) • اختلالات شبه جسمی (اختلال جسمانی کردن ، اختلال تبدیلی ، خود بیمار انگاری ، اختلال بدریختی بدن) • اختلالات ساختگی • اختلالات تجزیهای (فراوموشی تجزیه ای ، گریز تجزیهای ، اختلال شخصیت چند گانه و اختلال مسخ شخصیت) • اختلالات هویت جنسی و جنسیتی • اختلالات خواب • اختلالات کنترل تکانه (اختلال انفجار دورهای ، جنون دزدی ، جنون آتش افروزی ، قمار بازی بیمار گونه و وسواس کندن مو) • اختلال انطباقی • اختلالات شخصیتی (پارانوئید ، اسکیزوئید ، اسکیزوتایپی ، ضداجتماعی ، مرزی ، نمایشی ، خودشیفته ، دوری گزین ، وابسته و اختلال شخصیت وسواسی و جبری)
نظریات شناختی
روانشناسان آلمانی به اهمیت ادراک با بینش و تشخیص فرد و بطور کلی عوامل درونی در یادگیری تاکید میکردند. نظریات گشتالت (Geshtalt) ، پیاژه (Piaget,J) و لوین (Levin,K) از جمله نظریات شناختی یادگیری هستند. در سالهای اخیر گروهی از روان شناسان با تاکید بر هر دو عامل درونی و بیرونی ، مکتب دیگری تحت عنوان مکتب رفتاری _ شناختی پایه ریزی کردند. بندورا (Bandura,A) ، ماهونی (Mahonni) و آرنکوف (Arenkov) از جمله این روانشناسان هستند. از نظریات دیگری که بعد از این مکاتب شکل گرفت، میتوان به نظریه عصبی فیزیولوژیک یادگیری و نظریه خبرپردازی آزوبل اشاره کرد.
نظریه درجه پردازش
این نظریه که در سال 1972 بوسیله کریک و لاکهارت ارائه شد، در راستای (و نه در تقابل با) نظریه استاندارد اتکینسون - شیفرین قرار دارد. بر پایه نظریه درجه پردازش ، ”پردازشِ ژرفتر و هدفمندتر اطلاعات ، موجب یادسپاری بلند مدت تر میشود.“ این نظریه، نقض کننده الگوی اتکینسون نیست، بلکه بیشتر به نوع تکرار میپردازد: • تکرار طوطی وار (maintenance rehearsal) • تکرار دقیق (elaborative rehearsal): بررسی ژرفتر و هدفمندتر انگیزه (stimulus) در هنگام تکرار
برابر این الگو سخن“ از حافظه حسی وارد حافظه کوتاه مدت شده و از نظر آوایی رمزدار میشود. اما دادههای موجود در حافظه کوتاه مدت ، اگر تکرار نشوند، پس از تقریبا 30 ثانیه پاک خواهد شد. دادههای حافظه کوتاه مدت در صورت تکرار ، وارد حافظه بلند مدت می شود. نظریه ”Stage Theory“ میگوید ”اطلاعات در حافظه بلند مدت ، از نظر معنایی ، رمزدار شده و بطور نسبتا دایمی ثبت میشود.“
مكانیسمهای دفاعی بلوغ یافته و سالم
مكانیسمهای دفاعی بلوغ یافته و سالم شامل: پیوند جویی، والایش، شوخ طبعی، فرونشانی، نوع دوستی، پیش بینی و رفتار قاطع میباشند. استفاده از مكانیسمهای گسستگی، خیالپردازی، رویگردانی، همانند سازی، جبران، جابجایی، انزوا و واپس رانی در حد معتدل و سالم جایز است اما استفاده اغراق آمیز، مفرط و تكرار شونده، بسیار آسیب زا خواهند بود .
نظریات رفتاری
بنیانگذار این مکتب « جان. بی واتسون » (Watson,J.B) در سال 1913 است. این مکتب بر مبنای جهان بینی تجربه گرایی معتقد است که تجربه تنها منبع اصلی دانش و یادگیری است و یادگیری از راه کسب تجربه صورت میگیرد. برای روان شناسان رفتاری موضوع مهم علم روانشناسی رفتار آشکار است و کسب رفتار را غالبا با فرایندهای شرطی سازی توضیح میدهند. این روان شناسان به اهمیت تمرین ، تقویت و مجاورت در یادگیری تاکید دارند.
ماهیت انسان
هر روان شناسی به یکی از این موارد بایستی اعتقاد داشته باشد . اراده آزاد یا جبرگرایی؟ آیا انسان آگاهانه اعمال خود را جهت می دهد یا بوسیله نیروهای دیگری کنترل میشود؟ وراثت یا محیط؟ آیا انسان بیشتر تحت تأثیر وراثت است یا تحت تأثیر محیط؟ گذشته یا حال؟ آیا شخصیت انسان وقایع و اتفاقات اوائل زندگی شکل میگیرد یا اینکه تحت تأثیر تجربههای دوران بزرگسالی قرار دارد؟ بیهمتایی یا جهان شمولی؟ آیا شخصیت هر انسان بیهمتاست یا اینکه شخصیت دارای الگوهای کلی خاصی است که با شخصیت بسیاری از افراد انطباق دارد؟ تعادل جویی یا رشد؟ آیا انسان فقط برای حفظ تعادل و توازن رفتاری را انجام میدهد یا او بخاطر میل به رشد و تکامل رفتار را انجام میدهد؟ خوش بینی یا بد بینی؟ آیا انسان اساسا موجودی خوب است یا بد؟
اصول و قوانین رشد
رشد دارای فرآیندی مرحلهای و پیوسته است. - رشد دارای الگوهای قابل پیش بینی است. -در رشد تفاوتهای فردی بین آدمیان وجود دارد. - رشد دارای ابعادی پیچیده است. - رشد دارای دورههای حساس رشدی است.
تعاریف شخصیت
هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد میشوند» تعریف میکنند. شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره میگذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». شخصیت یعنی « مجموعهای از رفتار وشیوههای تفکر شخص در زندگی روزمره که با ویژگی های بی همتا بودن ، ثبات (پایداری) و قابلیت پیش بینی» مشخص میشود. از این تعریف چندین نکته قابل استنباط است. • بی همتایی و تفاوت : شخصیت یک فرد بیهمتاست و در عین بعضی مشابهتها ، هیچ دو شخصیت یکسان و همسان وجود ندارد. • ثبات داشتن (پایداری) : اگر چه افراد در شرایط و محیطهای گوناگون در ظاهر رفتار متضاد و مختلفی دارند، ولی در طول زمان (مثلا چندین دهه) رفتار و واکنش و همچنین شیوه تفکر آنها دارای یک در ثبات نسبی دائمی است. • قابلیت پیش بینی : با توجه کردن و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص میتوان سبک رفتاری و تفکری افراد را با احتمال زیاد پیش بینی کرد. قابلیت پیش بینی رفتار با «ثبات در رفتار» رابطه متقابل دارد.
دکارت
دکارت در ابتدا برای دستیابی به معرفت یقینی، از خود پرسید: آیا اصل بنیادینی وجود دارد تا بتوانیم تمام دانش و فلسفه را بر آن بناکنیم و نتوان در آن شک کرد؟ راهی که برای این مقصود به نظر دکارت میرسید، این بود که به همه چیز شک کند. او میخواست همه چیز را از اول شروع کند و به همین خاطر لازم میدانست که در همه دانستههای خود (اعم از محسوسات و معقولات و شنیدهها) تجدیدنظر نماید. بدین ترتیب شک معروف خود را که بعدها به روش شک دکارتی معروف شد آغاز کرد. او این شک را به همه چیز تسری داد؛ تا جایی که در وجود جهان خارج نیز شک کرد و گفت: از کجا معلوم که من در خواب نباشم؟ شاید اینطور که من حس میکنم یا فکر مینمایم یا به من گفتهاند، نباشد و همه اینها مانند آنچه در عالم خواب بر من حاضر میشود، خیالات محض باشد. اصلاً شاید شیطانِ پلیدی در حال فریب دادن من است و جهان را به این صورت برای من نمایش میدهد؟ دکارت به این صورت به همه چیز شک کرد و هیچ پایه مطمئنی را باقی نگذاشت؛ اما سرانجام به اصل تردید ناپذیری که به دنبالش بود، رسید. این اصل این بود که: من میتوانم در همه چیز شک کنم، اما در این واقعیت که شک میکنم، نمیتوانم تردیدی داشته باشم؛ بنابراین شک کردن من امری است یقینی؛ و از آنجا که شک، یک نحوه از حالات اندیشه و فکر است، پس واقعیت این است که من میاندیشم. چون شک میکنم، پس فکر دارم و چون میاندیشم، پس کسی هستم که میاندیشم. بدین ترتیب یک اصل تردید ناپذیر کشف شد که به هیچ وجه نمیشد در آن تردید کرد. دکارت این اصل را به این صورت بیان کرد: میاندیشم، پس هستم. (اصل کوژیتو) دکارت به هدف خود رسیده بود و فلسفهاش را بر اساس همین اصل بنیادین بنا کرد.
همگان دکارت را از جملهٔ بنیانگذاران فلسفهٔ جدید (فلسفهٔ بعد از دوران تولد مجدد) میدانند. او اولین فیلسوف بزرگ بعد از دوران قرون وسطی است که به همراه فیلسوفانی نظیر اسپینوزا و گوتفرید لایبنیتز به مکتب اصالت عقل تعلق دارند؛ مکتبی که عقیدهاش این بود که: «به آنچه که حواس انسان ارائه میدهند نمیتوان اطمینان کامل داشت، بلکه، تنها از راه عقل است که شناخت حقیقی و یقینآور صورت میگیرد.»
اعتقادات مذهبی رنه دکارت همواره با حرارت در محافل علمی مورد مناظره قرار گرفته است. او از سویی ادعا میکرده که یک کاتولیک مؤمن است و میگفت که یکی از نیاتش از مراقبه محافظتش از ایمان مسیحیاش است، با این حال، حتی در همان دوران خودش هم دکارت متهم بود که عقاید دادارباورانه و بیخدایی را با خود همچون رازی دارد. بلز پاسکال همعصر او دربارهاش گفته: «من نمیتوانم دکارت را ببخشم؛ دکارت در تمام فلسفه خود، هرچه میتوانست کرد تا به روی خدا خطی از بطلان بکشد، اما او نتوانست لزوم وجود خدا را برای آغاز خلقت با سرانگشت اشارهی خداییاش انکار کند، اما بعد از آن دیگر خدا از نظرش چیزی بیمصرف بود» [۱]. شرححال استفان گاکروگر از دکارت گزارش میدهد که «او به عنوان یک کاتولیک ایمان عمیقی مذهبی داشت که با خود آن را تا روز مرگ حفظ کرد، در عینحالی که او ثابتقدم و شیفته در راه کشف حقیقت نیز بودو بحثها کماکان ادامه دارد بر سر اینکه آیا او یک کاتولیک استغفار کننده بوده و یا بیخدایی مخفیکار، پنهان شده در پشت احساسات زاهدانه نسبت به وجودی که جهان را در چارچوبی مکانیکی قرار داده، که در آن بشر میتواند آزادانه هرکاری دلش خواست فقط به دلیل لطف اراده اعطا شده از سوی خدا بکند.
دکارت، بقیه فلسفهاش را بر پایه این دو اصل، یعنی وجود خود و وجود خدا بنا کرد. او گفت: من در عالم خارج، اموری را ادراک میکنم که مادی نیستند و بنابراین با عقل ادراک شدهاند نه با حس؛ مانند امتداد (عرض، طول و عمق). هر شئ مادی امتداد دارد. چنین صفاتی که با عقل ادراک میشوند، به اندازه این واقعیت که من وجود دارم، روشن و بدیهی هستند. پس این امور هم یقینی هستند. در ادامه، دکارت در اثبات اینکه جهان خارج وجود دارد و خواب و خیال نیست، از تصور موجود کامل یعنی خدا کمک میگیرد. به این صورت که: وقتی عقل چیزی را به طور واضح و متمایز شناخت، این شناخت باید ضرورتاً درست باشد؛ چرا که خداوند نه مرا فریب میدهد و نیز روا نمیدارد که من درباره جهان و چیستی آن فریب بخورم. فریبکاری از عجز و نقص سرچشمه میگیرد. بنابراین هرچه را با عقل خود درک کنیم، حتماً صحیح است و یکی از اموری را که با عقل مییابیم، وجود واقعی جهان خارج میباشد.
دکارت
تا اینجا دکارت به سه امر کاملاً یقینی رسیدهاست که به گفته او، به هیچ وجه نمیتوان در آنها شک روا داشت: 1. اینکه موجودی اندیشندهاست و وجود دارد. 2. اینکه خدا وجود دارد. 3. و اینکه عالم خارج واقعاً وجود دارد. به اعتقاد وی، اساس تمام موجودات و آنچه را که در عالم است، میتوان به دو امر بنیادین رساند. همه چیز از این دو جوهر قائم به ذات تشکیل شدهاست؛ به عبارت دیگر، دو گونه هستی کاملاً متفاوت وجود دارد که هر کدام از این دو گونه هستی، صفات مخصوص به خود را دارند: 1. جوهر بعد و امتداد که همان ماده است. (هستی خارجی) 2. جوهر اندیشه و فکر. (هستی درونی) نفس و اندیشه، آگاهی محض است، جایی در فضا اشغال نمیکند و نمیتوان آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کرد. ولی ماده بُعد یا امتداد محض است، در مکان جای میگیرد و به همین خاطر میتوان آن را به اجزای کوچکتر تقسیم نمود؛ به علاوه ماده آگاهی ندارد. بدین ترتیب در نظر وی هستی و آفرینش به دو قسمت کاملاً متفاوت و مستقل از هم تقسیم گردید و به همین خاطر، دکارت را دوگانهانگار مینامند؛ یعنی کسی که قائل به شکاف عمیق بین هستی اندیشه و هستی ماده است. البته باید توجه داشت که بنا به اعتقاد او میان این دو جوهر در بدن انسان، از راه عضو خاصی در سر که آن را غده صنوبری مینامد ارتباط عمیقی برقرار است. بنابراین در نظر او به طور کلی سه جوهر وجود دارد: نفس، جسم و خداوند. دکارت، این سه را جوهر مینامد زیرا هر یک قائم به ذات خود بوده و هر کدام یک صفات اساسی دارند که مخصوص به خودشان است. به این صورت که: صفت نفس، فکر، صفت جسم بعد و صفت خداوند کمال است.
دکارت
نظریه دکارت- دکارت ( 1596 - 1650م ) و پیروانش - که آنها را “ کارتزین “ می گویند - به پیروی از ارسطو مکتب جزم را اختیار کردند ولی با این تفاوت که ارسطو و پیروانش محسوسات و معقولات هر دو را معتبر و محصل یقین می دانستند و در منطق ارسطو در باب “ برهان “ استعمال معقولات و محسوسات هر دو جایز شمرده شده است ولی دکارت تنها معقولات را محصل یقین می داند اما محسوسات و تجربیات را تنها دارای ارزش عملی می داند .- دکارت برخلاف ارسطو ، در منطقی که خودش در مقابل منطق ارسطو وضع کرده ، تنها به معقولات اعتماد می کند و از تجربیات نامی نمی برد . - دکارت با آنکه به تجربه حسی اهمیت داد و خود تا اندازه ای اهل تجربه بود آن را فقط وسیله ارتباط انسان با خارج برای استفاده در زندگی مفید می دانسته نه برای کشف حقیقت . به نقل مرحوم فروغی می گوید : - “ مفهوماتی که از خارج به وسیله حواس پنجگانه وارد ذهن می شوند نمی توانیم مطمئن باشیم که مصداق حقیقی در خارج دارند و اگر هم داشته باشند یقین نیست که صورت موجود در ذهن با امر خارجی مطابقت دارد “ . - “ من از بعضی اجسام ادراک گرمی می کنم و چنین می پندارم که آنها همان گونه گرمی دارند که من در وجود خود دارم و حال آنکه آنچه را می توانم معتقد شوم این است که در ذات آتش چیزی هست که در وجود من ایجاد حس گرمی می کند اما از این احساس نباید درباره “ حقیقت اشیاء “ عقیده اتخاذ کنم زیرا ادراکات حسی در انسان تنها برای تمیز سود و زیان و تشخیص مصالح وجود است و وسیله دریافت حقایق نیست “ . - دکارت از احوال جسم فقط شکل و بعد و حرکت را که به عقیده او اینها معقول و فطری هستند و از راه حس به دست نیامده اند “ حقیقی “ می داند اما سایر حالات جسم را که “ خواص ثانویه “ می نامد یک سلسله صور ذهنی می داند که در نتیجه یک سلسله حرکات مادی خارجی و ارتباط انسان با خارج و ذهن پدید می آیند ، مانند رنگ و طعم و بو و غیره . وی گفته است : - “ بعد و حرکت را به من بدهید جهان را می سازم “ . - “ دکارت معتقد بودمحسوسات انسان با واقع مطابق نیست ، فقط وسیله ارتباط بدن با عالم جسمانی است و تصویری از عالم برای ما می سازد که حقیقت ندارد ، حقیقت چیز دیگری است ، مثلا گوش آواز می شنود اما صوت حقیقت ندارد و اگر سامعه واقع را درک می کرد فقط حرکاتی از هوا یا اجسام دیگر به ما می نمود “ . - “ دکارت فقط همان مفهومات فطری را اساس علم واقعی می داند “ . - “ تصوراتی که در ذهن ماست سه قسم است : نخست “ فطریات “ یعنی صوری که همراه فکرند یا تحولات فکری یا قاعده تعقل می باشند . دوم “ مجعولات “ یعنی صوری که قوه متخیله در ذهن می سازد . سوم “ خارجیات “ یعنی آنچه به وسیله - حواس پنجگانه از خارج وارد ذهن می شود . تصورات مجعول را چون متخیله می سازد می دانیم که البته معتبر نیستند . مفهوماتی هم که از خارج وارد ذهن می شوند نمی توانیم مطمئن باشیم که مصداق حقیقی در خارج دارند ، اگر هم داشته باشند یقین نیست که صورت موجود در ذهن ما با امر خارجی مطابق باشد ، چنانکه صورتی که از خورشید در ذهن ما هست مسلما با حقیقت موافقت ندارد زیرا به قواعد نجومی می دانیم خورشید چندین هزار برابر زمین است و حال آنکه صورتش در ذهن ما به اندازه یک کف دست هم نیست “ - “ فطریات که عقل آنها را بالبداهه دریافت می نماید یقینا درست است و خطا برای ذهن در آنها دست نمی دهد ، مانند شکل و حرکت و ابعاد ( از امور مادی صرف ) و دانایی و نادانی و یقین و شک ( از امور عقلی صرف ) و وجود و مدت و وحدت ( از امور مشترک بین مادی و عقلی “ . - “ هر کس به شهود و وجدان بالبداهه حکم به وجود خویش می کند یا ادراک می نماید که مثلث سه زاویه دارد و کره بیش از یک سطح ندارد و دو چیز مساوی با یک چیز متساوی هستند “ . -دکارت در فلسفه خود در الهیات و طبیعیات ، تنها فطریات و معقولات صرفه را پایه قرار می دهد و مطابق روش منطقی مخصوص به خود سلوک کرده ، آراء و نظریات خاصی درباب نفس و جسم و خدا و اثبات لا یتناهی بودن جهان و غیر اینها اظهار می دارد .- جماعت دیگری از فلاسفه مانند لا یب نیتس و مالبرانش و اسپینوزا که بعد از دکارت آمده اند اجمالا عقیده وی را درباب محسوسات و اینکه محسوسات حقایق- نیستند و همچنین عقیده وی را درباب معقولات و فطریات و یقینی بودن آنها با اختلاف جزئی پذیرفته اند . این جماعت را از آن جهت که به معقولات غیر مستند به حس قائل هستند “ عقلیون “ می خوانند . -خلاصه عقیده این دانشمندان این است که معقولات ارزش یقینی و معرفتی دارند و اما محسوسات تنها دارای ارزش عملی می باشند .
تیپ شخصیتی A
خيلي مبارزهجو، رقابتطلب، بيحوصله، پرخاشگر، خصومتجو، عجول و کمال گرا تحمل ندارد ديگري کار ش را انجام دهد و حاضر به مشاوره نيست.این افراد مستعد بيماري قلبي و عروقي می باشند.
ویتامین B:
ویتامین B برای پوست و مو بسیار مفیدند اما تا زمانی که به کمبود این ویتامین دچار نشدهاید ضرورتی ندارد مکمل مصرف کنید چون در واقع تاثیری در سلامت پوست و مو و زیبایی ندارد. ویتامین بکمپلکس حاوی بیوتین است و در مواد غذایی مانند آرد جو، برنج، تخممرغ و موز یافت میشود. (بیوتین ماده شکلدهنده ناخنها، پوست و سلولهای مو است.) کمبود ویتامین بکمپلکس در رژیم غذایی میتواند باعث ریزش مو شود. کرمهای موضعی و پمادهای ساختهشده با ویتامینهای گروه B، میتوانند سلولها را آ برسانی کرده و درخششی خاص به پوست بدهند.
اضطراب امتحان
•
:: 23:57 :: نويسنده : شمیلا خانم
اضطراب امتحان یک پدیدهی جهانی است. این پدیده یک مشکل آموزشی مهم است که سالیانه میلیونها دانش آموز در سراسر جهان آن را تجربه مینمایند. نتایج پژوهشها نشان داد که میزان همهگیریشناسی اضطراب امتحان در دانش آموزان حدود 30 درصد است و پیشرفت تحصیلی مبتلایان به مراتب پایینتر از سابر دانش آموزان میباشد. مطالعهی آزمایشی حاضر در بین 180 دانش آموز مقطع راهنمایی انجام شد که به شیوهی تصادفی در دو گروه آزمایش (90 نفر) و شاهد (90 نفر) قرار گرفتند. برای اجرای این پژوهش، طرح آزمایشی پیشآزمون- پسآزمون با استفاده از آزمون اضطراب امتحان اجرا شد و گروه آزمایش تحت ده جلسهی درمانی (هر هفته دو جلسهی 45 دقیقهای) بود. نتایج با روش تحلیل واریانس آنالیز شد. بين میانگین نمرات پيشآزمون و پسآزمون تفاوت معنيداري از لحاظ آماري وجود داشت (824/4 = F؛ 029/0 > P). به عبارت ديگر با مقایسهی میانگین گروههای آزمایش و شاهد مشاهده شد که اضطراب امتحان دانش آموزان دختری که در برنامهی درمانی شركت داشتند، کاهش یافت. درمانهای شناختی، عاطفی و هیجانی در درمان اضطراب امتحان دانش آموزان دختر تأثیر دارد.
دوجنسی(هرمافرودیسم) واقعی
دوجنسی(هرمافرودیسم) واقعی: به ندرت گنادی که در کانال اینگواینال یا چینهای لابیو اسکروتال لمس میشود یک تخمدان و یا یک بیضه تخمدان (در فرد هرمافرودیت) است. بیماران هرمافرودیت (دوجنسی واقعی) هم دارای بافت تخمدان و هم بافت بیضه میباشند و دستگاه تناسلی مبهم دارند. تولید تستوسترون توسط یک گناد در داخل رحم نشانه آن است که بافت بیضه وجود داشته و برخی از سلولها دارای DNA مربوط به کروموزوم Y میباشند.
افزایش اعتماد به نفس
در فصل امتحانات محیط آرامی برای دانش آموزان و دانشجویان فراهم کنید و همین طور تغذیه ی مناسب . از رفت و آمدها و مسافرتها بکاهید . میزان تماشای تلویزیون را کاهش دهید. استفاده از کامپیوتر و تبلت و موبایل به عنوان بازی و تفریح را کنار بگذارید. به آنها اعتماد به نفس و قوت قلب دهید .
سخنان دکارت
می اندیشم پس هستم، هستم چون فكر می كنم، فكر می كنم چون شك می كنم. - انسان نباید هیچ امری را به عنوان حقیقت قبول كند، مگر آنكه به راستی در نظر او حقیقت باشد. - از آنچه شنیده و دیده و خوانده اید، هیچ چیز را قبول نكنید، مگر آنكه درستی و صحت آن بر خودتان آشكار شده باشد. - از هیچ اندیشه جدیدی بدون فهم آن حمایت نكنید. بلكه با شك و تردید در آن وارد شده و حقیقت را كشف كنید. - ما می توانیم مدعی شویم كه جسم وجود ندارد و همچنین ادعا كنیم كه جهانی نیز وجود ندارد... اما هرگز نمی توانیم ادعا كنیم كه من وجود ندارم؛ زیرا من می توانم در حقیقت سایر اشیاء شك كنم . - - زمانی كه خداوند ما را خلق می كرد، تصور فطری خویش را در ذهن ما مهر نمود. - برای اینكه بتوانم در مسیر زندگانی با اطمینان خاطر گام بردارم و عمل كنم، میل فوق العاده ای دارم كه بدانم چگونه می توان بین حقیقت و غیر حقیقت، راست و دروغ و درستی و نادرستی تفاوت قایل شد.- كسانی كه آهسته می روند، اگر همواره در راه راست قدم بردارند، از آنانكه می شتابند و به بیراهه می روند بسیار بیشتر خواهند رفت. - باید بخواهیم تا بتوانیم! - رقابت تا زمانی پسندیده است كه كار را به حسادت نكشاند. - مسافرت چیزی است كم و بیش مثل حرف زدن با آدمیان قرنهای گذشته.- - به جای تسلط بر جهان، باید بر خویشتن مسلط شد. - - من در هر چه شك كنم، در این شك نمی توانم كرد كه شك می كنم و چون شك می كنم، می اندیشم؛ می اندیشم، پس هستم.- حقیقت را با بیطرفی مطلق و با روحی آزاد از هر گونه تعصب جستجو كنید. - مطالعه، یگانه راهی است برای آشنایی و گفتگو با بزرگان روزگار كه قرن ها پیش در دنیا به سر برده و اكنون در زیر خاك منزل دارند. -انسان، مالك و ارباب است، در حالی كه حیوان فقط یك ماشین خودكار است، یك ماشین جاندار است. وقتی جانوری ناله می كند، نشانه ی شِكوه و زاری نیست، بلكه سر و صدای ابزار ماشینی است كه خوب كار نمی كند.- در بین تمامی مردم تنها عقل است كه عادلانه تقسیم شده، زیرا همه فكر می كنند به اندازه كافی عاقلند. - - خواندن كتابهای خوب،مكالمه با انسانهای شرافتمند گذشته است. - - تنها، داشتن اندیشه ی خوب كافی نیست؛ مسئله ی بنیادی در این است كه آن را خوب به كار ببریم.
بیش فعالی
اختلالی است که در آن بی توجهی،پر تحرکی و رفتارهای شدید و ناگهانی بیشتر از بچه های دیگر است 3تا5 درصد کودکان به این اختلال مبتلا هستند و در پسرها شایع تر است.ممکن است در بعضی ممکن است با رفتارهای ناگهانی و پرتحرکی همراه باشد و در بعضی دیگر با علائم بی توجهی باشد. این اختلال قبل از 7 سالگی شروع میشود اما در دوران مدرسه مشکلات جدی ایجاد می کند.
ذهن علی وقتی مشغول انجام تکالیف مدرسه است مدام سرگردان است. با خود فکر میکند، “محال است که در این امتحان را بتوانم خوب بدهم”، “حق با پدرم است، من درست مثل اونم—هیچوقت نمیتوانم آدم موفقی شوم.” بعد به بدن خود نگاه میکند و فکر میکند که چقدر پاهایش لاغر هستند. با خود میگوید، “اَه مطمئنم که مربی فوتبال وقتی ببیند که چقدر لاغرم نمیگذارد که در تیم بازی کنم.” مهرداد هم برای همان امتحان مشغول درس خواندن است و او هم خیلی به موضوع آن درس علاقهمند نیست. اما شباهت این دو نفر فقط به همین منتهی میشود. مهرداد دیدگاه کاملاً متفاوتی دارد. او با خود فکر میکند، “خوب، باز هم ریاضی. چقدر بد. خوب است که حداقل در درسی که خیلی دوست دارم، فیزیک، موفقم.” و وقتی مهرداد به ظاهر خود فکر میکند، دیدگاه بسیار مثبتتری نسبت به کیوان دارد. بااینکه از کیوان کوتاهتر و لاغرتراست اما آنقدرها از اندام خود انتقاد نمیکند و با خود فکر میکند، “درست است که لاغرم اما خیلی خوب میتوانم بدوم و میتوانم برای تیم فوتبال مدرسه خیلی مفید باشم.” تعریف اعتماد به نفس همه ما یک تصویر ذهنی از چیزی که هستیم، ظاهرمان، اینکه در چه کارهایی خوب هستیم و نقاط ضعفمان چیست، داریم. این تصویر به مرور زمان در ذهن ما ایجاد میشود و شروع آن زمانی است که کودک بسیار کوچکی بودیم. واژه تصویر یا تجسم نفس برای اشاره به تصویر ذهنی فرد از خود استفاده میشود. بخش عظیمی از تصویر نفس ما به ارتباطاتی که با دیگران داریم و تجربیات ما در زندگی بستگی دارد. این تصویر ذهنی اعتمادبهنفس ما را تعیین میکند. اعتمادبهنفس یعنی اینکه چقدر احساس ارزشمندی، دوست داشته شدن و پذیرفته شدن میکنیم، چقدر دیگران نظر خوب و مثبتی به ما دارند و چقدر ما احساس خوبی نسبت به خود داریم. افرادیکه اعتمادبهنفسی سالم دارند، ارزش خود را درک کرده و از تواناییها، مهارتها و دستاوردهای خود احساس غرور میکنند. افرادیکه اعتمادبهنفس پایینی دارند احساس میکنند که هیچکس آنها را دوست ندارد و نمیپذیرد و نمیتوانند در هیچ کاری موفق شوند. همه ما گاهی اوقات مشکلاتی با اعتمادبهنفس خود پیدا میکنیم—مخصوصاً در دوران نوجوانی که تازه میخواهیم بدانیم که هستیم و چه نقشی در دنیا داریم. خوشبختانه چون تصویر ذهنی هر کس نسبت به خودش در طول زمان تغیر میکند، اعتمادبهنفس ما در همه زمانها در طول زندگی به یک اندازه نیست. پس اگر تصور میکنید که آنطور که باید اعتمادبهنفس ندارید، باید بدانید که میتوانید آن را تقویت کنید. مشکلات مربوط به اعتماد به نفس قبل از اینکه بتوانید بر مشکلات مربوط به اعتمادبهنفس غلبه کنید و اعتمادبهنفسی سالم داشته باشید، بد نیست بدانید که علت این مشکلات چیست. دو مسئله—اینکه دیگران چطور ما را دیده و با ما رفتار میکنند و اینکه خودمان چه دیدی نسبت به خودمان داریم—میتواند بر اعتمادبهنفس ما تاثیر داشته باشد. والدین، معلمین و سایر افراد بر دیدگاه ما نسبت به خودمان اثر میگذارند—مخصوصاً وقتی کودک هستیم. اگر والدین بیشتر از اینکه فرزند خود را تحسین کنند از او انتقاد کنند، برای آن کودک دشوار خواهد بود که اعتمادبهنفسی سالم داشته باشد. ازآنجا که نوجوانان در دورانی به سر میبرند که مشغول شکل دادن ارزشها و اعتقادات خود هستند، نظر والدین، معلمهایشان و دیگران اثر عمیقی بر تصویر آنها از خود خواهد داشت. آشکار است که وقتی کسی که پذیرش او اهمیت زیادی برایتان دارد مدام شما را تحقیر میکند، اعتمادبهنفس شما تخریب میشود. اما لازم نیست که این انتقاد فقط از سوی دیگران باشد. خیلی از بچهها یک منتقد درونی دارند، صدایی در درونشان که از هر کاری که میکنند اشکال میگیرد. و خیلیوقتها این بچهها آن صدای درونی را الگوی خود قرار داده و دیگر به نظر بقیه توجه نمیکنند. به مرور زمان گوش دادن به این صدای منفی درونی میتواند به همان اندازهای انتقادات دیگران اعتمادبهنفس فرد را تخریب کند. بعضیها آنقدر به این صدای درونی عادت میکنند که اصلاً متوجه نمیشوند که مدام در حال تحقیر خود هستند. انتظارات غیرواقعی هم میتوانند بر اعتمادبهنفس فرد اثر بگذارند. افراد تصویری از آنچه میخواهند بشوند در ذهن خود دارند. تصویر هرکس از فرد ایدآلش متفاوت است. بعنوان مثال بعضی افراد مهارتهای ورزشکاران را تحسین میکنند و بعضی توانایی دانشمندان را. آنهایی که تصور میکنند توانایی که تحسین میکنند را دارا هستند معمولاً اعتمادبهنفس بالایی دارند. آنهایی که تصور میکنند خصوصیات و ویژگیهای موردعلاقهشان را ندارند، اعتمادبهنفس پایینی دارند. متاسفانه خیلی وقتها افرادیکه اعتمادبهنفس خوبی ندارند خصوصیات موردنظرشان را دارا هستند، فقط چون تصویر ذهنی آنها آنطور ایجاد شده است، قادر به دیدن آن نیستند. چرا اعتماد به نفس مهم است؟ احساس ما نسبت به خودمان میتواند بر نحوه زندگی کردن ما تاثیر بگذارد. افرادیکه احساس میکنند دوستداشتنی هستند (به عبارت دیگر آنهایی که اعتمادبهنفس بالایی دارند) روابط بهتری هم دارند. این افراد تمایل بیشتری برای کمک گرفتن از دوستان و خانوادهشان دارند. افرادیکه باور دارند میتوانند به اهدافشان برسند و مشکلاتشان را حل کنند، در درس و تحصیل موفقتر هستند. داشتن اعتمادبهنفس بالا باعث میشود بتوانید خود را پذیرفته و زندگی خوبی داشته باشید. راهکارهای تقویت اعتماد به نفس اگر میخواهید اعتمادبهنفستان را بالا ببرید، در زیر به چند راهکار خوب اشاره میکنیم: • دست از افکار منفی درمورد خودتان بردارید. اگر عادت دارید فقط به کمبودهای خود فکر کنید، سعی کنید از این به بعد روی جوانب مثبت خودتان تمرکز کنید. هر زمان که احساس کردید بیش از اندازه نسبتب ه خودتان انتقادی نگاه میکنید، یک نکته مثبت درمورد خودتان بگویید. هر روز سه ویژگی خودتان که شادتان میکند را یادداشت کنید. • به دنبال موفقیت باشید نه کمال. بعضی افراد خود را اسیر ایدآلگرایی می کنند. به جای اینکه خودتان را با تفکراتی مثل، “تا ۱۰ کیول وزن کم نکنم برای تست بازیگری نمیروم” عقب نگه دارید، به این فکر کنید که در چه کارهایی خوب هستید و از چه چیزهایی لذت میبرید و به سراغ آنها بروید. • اشتباهات را فرصتهایی برای یادگیری ببینید. قبول کنید که اشتباه میکنید چون همه انسانها اشتباه میکنند. اشتباهات بخشی از یادگیری هستند. به خودتان یادآور شوید که استعدادهای هر فرد مدام در حال تغییر و رشد است و همه آدمها در کارهای مختلف استعداد و توانای دارند—همین آدمها را جالب میکند. • چیزهای جدید را امتحان کنید. فعالیت های مختلف را امتحان کنید تا استعدادهای خود را بهتر بشناسید. بعد به تواناییها و مهارتهای جدیدی که به دست میآورید افتخار کنید. • تشخیص دهید چه چیزهایی را میتوانید و چه چیزهایی را نمیتوانید تغییر دهید. اگر تشخیص دهید که بخاطر یک مسئله درمورد خودتان ناراحت هستید که میتوانید آن را تغییر دهید، از همین امروز شروع کنید. اگر چیزی است که قادر به تغییر آن نیستید (مثل قدتان) سعی کنید خودتان را همانطور که هستید قبول کرده و دوست بدارید. • هدف تعیین کنید. فکر کنید دوست دارید چه کاری انجام دهید و بعد برای انجام آن برنامهریزی کنید. برنامهتان را به دقت و با تعهد دنبال کنید و روند پیشرفتتان را بررسی کنید. • به ایدهها و نظرات خود افتخار کنید. برای ابراز عقاید خود خجالت نکشید. • کمک کنید. به یکی از همکلاسیهایتان که مشکل دارد در درسها کمک کنید، به مادرتان برای مرتب کردن خانه کمک کنید یا برای هر کار مثبت دیگر پیشقدم شوید. وقتی احساس کنید که در زندگی دیگران تغییر ایجاد میکنید و کمک شما ارزشمند است، اعتمادبهنفستان بالا خواهد رفت. • ورزش کنید! با ورزش کردن میتوانید استرستان را خالی کرده، سالمتر و شادتر شوید. • خوش بگذرانید. آیا تا بحال همچنین فکری داشتهاید که اگر لاغرتر بودید دوستان بیشتری داشتید؟ سعی کنید از بودن با آدمها لذت ببرید و کارهایی انجام دهید که از آن لذت میبرید. استراحت کنید و خوش بگذرانید. هیچوقت برای ساختن اعتمادبهنفسی سالم و مثبت دیر نیست. در برخی موارد که آسیب احساسی عمیق و طولانی است، ممکن است به کمک به متخصص مثل یک روانشناس یا مشاور نیاز پیدا کنید. این متخصصین میتوانند بعنوان یک راهنما به افراد کمک کنند که خودشان را دوست داشته باشند و تواناییها و استعدادهای خاص خود را بشناسند. اعتمادبهنفس در هر کاری که انجام میدهید نقش مهمی دارد. افرادیکه اعتمادبهنفس بالایی دارند در مدرسه عملکرد بهتری دارند و پیدا کردن دوست خیلی برایشان راحتتر است. معمولاً روابط بهتری با همسالان و بزرگترهای خود دارند، شادتر هستند، برخورد بهتری با اشتباهاتشان، ناامیدیها و شکستهایشان داشته و معمولاً آنقدر یک کار را ادامه میدهند تا در آن موفق شوند. تقویت اعتمادبهنفس نیاز به زمان و تلاش زیادی دارد اما وقتی آن را انجام دادید، تا آخر عمر این مهارت از یادتان نخواهد رفت. منتقد درونیتان را تعلیم دهید: چون این منتقد درون شماست، میتوانید کنترل آن را به دست بیاورید و اجازه ندهید که تحقیرتان کند یا چون فکر میکند شکست میخورید نگذارد کاری را انجام دهید. تصمیم بگیرید که از این به بعد این ندای درونیتان فقط توصیهها و پیشنهادات مثبت برایتان داشته باشد. مراقب ایدآلگرایی باشید! آیا انتظار غیرممکنها را دارید؟ بد نیست که توقعات بالا داشته باشدی اما اهدافی که برای خودتان تعیین میکنید باید قابل دستیابی باشند. پیش به جلو بروید و برای اینکه یک قهرمان ورزشی شوید خیالپردازی کنید—اما همه تلاشتان را برای بالا بردن کیفیت ورزشیتان هم به کار گیرید
انواع مكانیسم های دفاعی
انواع مكانیسم های دفاعی ۱- واپس رانی(REPRESSION): :سركوب و یا واپس رانی اصـلی تـرین مـكـانیـسم دفـاعـی محـسـوب شـده و دیـگــر مكانیسم هـا بعنوان ابزار كمكی بكار می روند. واپس رانی بـه مـعـنی جلوگیری از ورود افكار، خاطرات، آرزوها، امیال و تجـارب دردنـاك، نـاخـوشایـنـد، شرم آور و ناپسند به سطح خودآگاه و هشیار می باشد. در ایـن مـكـانـیـسم خـاطـرات اسـترس زا به طور گزینشی به ناخودآگاه رانده می شوند. واپس رانـی بـا انـكار متفاوت است در واپس رانی فرد هیچ چـیزی را نفی نمیكند. مثال:دختری كه در خردسالی موردتعـرض جنسی واقع شده، ایـن تـجـربـه دردنـــاك را سركوب میكند. 2- فرونشانی(SUPPRESSION): واپس رانی ای كه بطور ارادی و خودآگاه صورت میگرد فرونشانی نامیده میگردد. بازداری ارادی و هشیار از ورود افكار، احساسات، تجارب و خاطرات خاص به سطح هشیار. احتراز از اندیشیدن به مواد اضطراب زا و آزاردهنده و منحرف كردن هشیاری به موضوعات دیگر. مثال: دانش آموزی كه به تعطیلات رفته، نگران است كه نتواند از پس امتحانات بر آید، اما وی تصمیم میگیرد برای اینكه تعطیلاتش خراب نشود مدرسه و امتحاناتش را فرو نشانده و به آنها فكر نكند. 3- واپس روی(REGRESSION): در این مكانیسم شیوه های حل مسائل به سبك بزرگسالان جای خود را به رویكردی كودكانه میدهد. واپس روی یعنی بازگشت به مراحل ابتدایی رشد و تكامل (مراحلی مطمئن تر،امن تر و فاقد استرس) و بروز واكنشهای بلوغ نیافته. مثال: بزرگسالی كه هنگام سرخوردگی و ناكامی عروسكی را در آغوش میگیرد. مثال: مرد 25 ساله ای كه دچار مشكلات مالی جدی گردیده، تمایل پیدا میكند به خانه پدری خود بازگشته و والدین از وی مراقبت كنند. مثال: مكیدن شست و یا مداد، به لحن كودكان صحبت كردن و هرگونه بروز رفتار سنین پایین تر از خود واپس روی محسوب میگردد. 4- انكار(DENIAL): عبارت است از انكار و نفی واقعیت، رفتار، كردار و عامل اضطراب زا. عدم پذیرش واقعیت و رد رویدادها. مثال: مادری پس از دریافت خبر كشته شدن پسرش در جنگ، مرگ پسرش را انكار كرده و باز بشقاب غذایش را سر میزغذاخوری می آورد و یا لباسهایش را مرتب میكند. مثال: افراد مسن غالبا پیر شدن خود را انكار كرده و میگویند ما هنوز جوان هستیم. مثال: معتادان همواره اعتیاد خود را انكار میكنند. مثال: پسری كه دوست دختری ندارد میگوید من به دخترها نیازی ندارم. مثال: هنگامی كه پزشك سرطان را در بیمارش تشخیص میدهد، بیمار آن را نادرست پنداشته و سراغ پزشك دیگری میرود. 5- جابجایی(DISPLACEMENT): انتقال احساسات، هیجانات و تكانه های اضطراب زا از یك شخص و یا شیء (تهدید كننده و یا غیر قابل دسترس) به فرد و یا شیء امن تر و قابل پذیرش تر. تخلیه احساسات فروخورده بر سر اهداف بی خطر تر (افراد زیر دست ، تحت فرمان، وابسته و یا ضعیف تر از شما). مثال: كارمند عصبانی از دست رئیس خود، از آنجایی كه قادر نیست بر سر رئیس خود فریاد بكشید، هنگامی كه به خانه باز میگردد عصبانیت خود را سر همسر خود خالی كرده و سر وی فریاد میكشد. مثال: فرزندان عصبانیت خود را با كوبیدن درها به هم ابراز میكنند. مثال: یك مرد ناكام در ارضای نیازهای جنسی خود، به پرخوری روی می آورد. مثال: دختری كه از سوی دوست پسر خود طرد شده فورا با پسر دیگری دوست میشود. 6- دلیل تراشی(RATIONALIZATION): عبارت است از استفاده از استدلالهای منطقی و پذیرفتنی برای توجیه رفتار و احساسات غیر موجه و توجیه ناپذیر- بازآرایی شناختی از ادراكات فردی-علل غیر واقعی جانشین علت و انگیزه اصلی و واقعی میگردد. مثال: فردی كه از اداره خود اخراج گردیده علت اخراج خود را چنین توجیه میكند:من چون آدم متملقی نبودم و چاپلوسی رئیس را نمیكردم اخراج شدم.در صورتی كه بی كفایتی و عملكرد ضعیف وی علت اصلی بركناری وی بوده است.مثال:سارقی كه به یك سوپرماركت دستبرد میزند هنگام بازجویی میگوید كه صاحب سوپر ماركت مستحق آن بوده است ویا برداشتن چند قلم جنس از ثروت صاحب آن نخواهد كاست. 7- جبران(COMPENSATION): مستور ساختن جنبه های منفی (كاستی های نامطلوب) خودانگاره و شخصیت با تاكید و تقویت اغراق آمیز جنبه های مثبت -متوازن سازی تقابلی ضعف ها وعیوب-فرد حس خود كم بینی، حقارت و شكست هایش را با مطرح ساختن خود در زمینه های دیگر پنهان میسازد- تقویت یك ویژگی مثبت در جبران یك ویژگی منفی. و یا جبران ناكامی ها با كامجویی مفرط در زمینه های دیگر. جبران دو گونه است یكی تقویت ویژگی منفی و ضعیف و دوم جایگزین ساختن یك ویژگی مثبت و كارآمد جای یك ویژگی منفی. مثال: كودك لاغر و نزار در بزرگسالی به پرورش اندام روی آورده و بدنساز میشود. مثال: نوجوانی كه از مشكلات تكلمی رنج میبرد در بزرگسالی سیاست مدار ویا سخنران میشود. مثال: یك دانش آموز با چهره نا زیبا در دانشگاه، دانشجوی ممتاز گردیده و یا پژوهشگر میشود. مثال: یك دختر نا زیبا رقصنده ماهر میشود. 8- توجیه عقلی(INTELLECTUALIZATION): استفاده مفرط از تفكر و منطق انتزاعی-پرهیز از احساسات آزار دهنده با تمركز بر جنبه های عقلانی-انفصال هیجان از اندیشه-نادیده گرفتن جنبه احساسی قضایا و پرداختن به تجزیه و تحلیل شناختی آنها. مثال: تمركز بر جزئیات برگزاری مراسم ترحیم و خاك سپاری جای عزاداری و سوگواری. مثال: بحث در مورد فاكتورهای مهندسی ساختمانها و یا مكانیسم عمل زلزله ها پس از روی دادن زلزله جای سوگواری و پرداختن به جنبه احساسی آن. مثال: زنی كه مورد تعرض جنسی قرار گرفته شروع میكند به تحقیق و جستجوی اطلاعات در زمینه سایر موارد تجاوزها و روانشناسی متجاوزان و قربانیان آن و یا در كلاسهای دفاع شخصی شركت میكند. 9- برون ریزی(ACTING OUT): استفاده از كنشهای فیزیكی جای كنار آمدن مستقیم با چالشها و صحبت كردن درباره احساسات خود- درست نقطه مقابل مكانیسم والایش است- تسلیم خواسته های نهاد شدن بدون در نظر گرفتن عواقب منفی آن- مثال: مردی كه قادر به ابراز احساسات ناكامی و درماندگی خود در زندگی زناشویی نیست، به برقراری رابطه نامشروع روی می آورد، بدون در نظر گرفتن عواقب آن. مثال: فردی كه هنگام خشمگین شدن قادر به كنترل خود نیست و به همه چیز آسیب می رساند. 10- درون فكنی(INTROJECTION): نوع شدید همانند سازی میباشد كه در آن فرد ارزشها و ویژگیهای فرد و یا گروه دیگر را جذب ساختار "خود" میكند. درونی كردن احساسات، ارزشها و ویژگیهای فرد دیگر، ویژگیهایی كه خودمان در آن زمینه ضعف داریم. نسبت دادن افكار و احساسات دیگران به خود و تقلید از آنها. مثال: فردی كه قرار است كنفرانس بدهد، خود را جای یك سخنران نامدار قرار میدهد و اینگونه اعتماد بنفس پیدا میكند. مثال درون فكنی شدید: فرد پس از فوت همسرش نشانه بیماری متوفی را بروز میدهد مثلا اگر همسرش بر اثر سكته قلبی فوت كرده باشد وی در جریان سوگواری به درد سینه مبتلا میشود. 11- همانند سازی(IDENTIFICATION): روند الگوبرداری (تقلید) افكار، اخلاقیات، رفتار و سلایق فرد دیگر- تقلید ویژگیهای مطلوب فرد دیگر-الگو قرار دادن دیگران-تطابق خود با دیگران بطور ناخودآگاه- افزایش احساس ارزشمندی با همانند سازی با شخصیتهای برجسته و نامدار. مثال: دختر دانش آموزی كه مصرانه از مادر خود میخواهد تا كفش مشابه كفش همكلاسی خود را برایش خریداری كند. اما به شدت تقلید از همكلاسی خود را رد میكند. مثال: كارمند در جلسه اداره، زبان بدن مدیر عامل را تقلید میكند و یا نقطه نظرات مشابه وی را بیان میكند. مثال: فرد به سینما رفتن علاقه مند میشود چراكه فرد محبوب و مورد تحسین وی (الگو) به سینما علاقه دارد. مثال: فرد قربانی با مهاجم همانند سازی میكند و رفتار وی را تقلید میكند تا كمتر احساس درماندگی كرده و درمقابل احساس قدرت بیشتری نماید. و ممكن است با مهاجم خود همدست نیز شود. 12- برون فكنی(PROJECTION): نقطه مقابل درون فكنی است-نسبت دادن احساسات، امیال، افكار، تكانه ها و گرایشات نامطلوب، ناخوشایند و غیر اخلاقی خود به افراد و یا شیء خارجی دیگر. مثال: دختری كه نسبت به همكار مرد خود گرایش جنسی دارد، همكار خود را متهم به چشم چرانی و هوسرانی میكند. مثال: شما از فردی نفرت دارید اما تصور میكنید وی از شما نفرت دارد.مثال:شما تصور میكنید نازیبا و غیر جذاب هستید واین تصور را به جنس مخالف خود نسبت داده و از مواجهه با جنس مخالف خود اجتناب می ورزید (ترس از طرد شدن). مثال: مرد بی وفا نسبت به همسر خود، همسر خود را به خیانت متهم میكند. بلاگردان سازی به معنی سپر بلا قرار دادن دیگران نیز تلفیقی از برون فكنی و انكار است. 13- والایش(SUBLIMATION): انرژی خود را صرف فعالیت های سازنده كردن-هدایت افكار و تكانه های ناپذیرفتنی از سوی جامعه به اهداف پسندیده تر. مثال: فردی كه گرایشات جنسی و یا خشونت آمیز قوی دارد به ورزش بوكس روی آورده و یا سرباز میشود. مثال: دختری كه مجبور است برای لاغر شدن رژیم های سخت بگیرد به نقاشی علاقه مند شده و بیشتر تصاویر میوه ها را نقاشی میكند. مثال: مردی كه از عمل بریدن لذت میبرد جراح میشود. مثال: كودكی كه میخواهد توجه والدین خود را جلب كند شاگرد ممتاز مدرسه میشود. 14- باطل سازی(UNDOING): به خنثی كردن گفتار و اعمال پیشین اطلاق میگردد. تلافی كردن رفتار وكردار ناپسند. مثال: مردی كه همسر خود را تحقیر كرده است، برای همسر خود هدیه میخرد و یا بطور مبالغه آمیزی از وی تعریف و تمجید میكند. مثال: فردی كه مرتكب قتل شده مكررا دستهای خود رامی شوید. مثال: شما پشت سر دوست خود از وی بدگویی میكنید سپس از كرده خود پشیمان شده و وی را به منزل خود به شام دعوت میكنید. مثال: فرد ثروتمندی كه به موسسات خیریه كمك مالی میكند، چرا كه ثروت خود را از طرق نامشروع كسب كرده است. 15- واكنش سازی(REACTION FORMATION): واكنش سازی و یا واكنش وارونه زمانی است كه شما احساس ونیت خود را بطور اغراق آمیزی عكس آن چیزی كه بوده ابراز میكنید. نوعی تظاهر و وانمود كردن. مثال: مردی كه گرایش به مردان دیگر دارد، نسبت به همجنس بازان ابراز نفرت میكند. مثال: شما از مهمانی بدنتان می آید اما بیشتر از میهمانان دیگر به وی احترام گذاشته و به اصطلاح تحویلش میگیرید. مثال: زن متاهل از بیم آنكه همكارش به وی علاقه مند نگردد با همكار مرد خود بدرفتاری میكند. مثال: یك مرد خشن و پرخاشگر ممكن است با این رفتار میخواهد تردیدها و ناتوانیهای جنسی خود را پنهان سازد. مثال: استاد دانشگاهی كه تصور میكند از دانش علمی كافی برخوردار نیست بیشتر از واژه ها و اصطلاحات پیچیده و علمی استفاده میكند. 16- پیش بینی(ANTICIPATION): پیش بینی رویدادهای احتمالی آینده و در نظر گرفتن واكنشها و راه حلهای واقع گرایانه و جایگزین. برنامه ریزی برای آینده. ملاحظه پیامدهای رفتار خود آرمانی ساختن(IDEALIZATION): برآورد اغراق آمیز صفات و ویژگیهای مثبت و ناچیز شمردن خصویات منفی و یا نادیده گرفتن آنها. مثال: عاشق تنها خوبیهای معشوق را می بیند و از دیدن بدیهای آن عاجز است. 17- پیش بینی(ANTICIPATION): پیش بینی رویدادهای احتمالی آینده و در نظر گرفتن واكنشها و راه حلهای واقع گرایانه و جایگزین. برنامه ریزی برای آینده. ملاحظه پیامدهای رفتار خود. 18- نوع دوستی(ALTRUISM): خدمت رسانی و یاری رساندن به دیگران بطور سازنده كه رضایت فردی را بدنبال دارد. فرد از واكنش مثبت دیگران خشنود شده واحساس خوبی پیدا میكند. 19- اجتناب و یا رویگردانی(AVOIDANCE): كنار آمدن با عوامل استرس زا با عدم مواجهه با آنها. مثال: شما از همكار خود در اداره بدتان می آید بنابراین سعی میكنید با وی برخورد نداشته باشید و یا نزدیك وی نروید. مثال: فردی كه از ارتفاع هراس دارد سعی میكند از مكانهای مرتفع دوری كند. مثال: هنگامی كه در مورد مسایلی كه از نظر شما ناخوشایند است سخن به میان می آید سعی میكنید موضوع بحث را عوض كنید. 20- شوخ طبعی(HUMOUR): تاكید بر جنبه های جالب و طنز گونه عامل استرس زا و تعارضات. انحراف از جدیت و نیمه خالی به نیمه مثبت و پر. مثال: شخصی كه دچار بیماری ناشناخته ای است این موضوع كه، پزشكان قادر به تشخیص بیماری وی نیستند را دستمایه خنده قرار میدهد. 21- انزوا(ISOLATION): تفكیك جزء و مولفه هیجان از خاطرات، تجارب و افكار دردناك. انباشت تمام هیجانات در یك بخش ذهنی محبوس و غیر قابل دسترس. مثال: دانشجوی پزشكی بدون احساس ترس از مرده و یا مرگ جسد تشریح را كالبد شكافی میكند. مثال: كارمند بانك هنگام رویارویی با سارق با خونسردی و آرامش سارق را ناكام میسازد اما پس از اینكه سارق بانك را ترك میكند، وی بلافاصله از ترس میلرزد و یا گریان میشود. 22- خیالپردازی(FANTACY): فرد به منظور گریز موقتی از شرایط دردناك به خیالپردازی روی می آورد. هدایت آرزوهای دست نیافتنی و یا نامقبول به قوه تخیل. 23- پیوند جویی(AFFLIATION): كمك خواستن و حمایت دیگران را خواستار شدن. تسهیم مشكلات با دیگران. 24- بی ارزش سازی(DEVALUATION): فرد اهداف مطلوب و خواستنی اما غیر قابل دسترس را بی ارزش و معیوب معرفی میكند. مثال: مصداق ضرب المثل گربه دستش به گوشت نمیرسد میگوید بو میدهد. مثال: فردی كه در مصاحبه ورودی استخدام رد میشود، شركت مورد نظر را بی اعتبار معرفی میكند. 25- ناچیز شماری(TRIVIALIZING): كوچك شمردن و بی اهمیت شمردن مسایل مهم وجدی. مثال: فرد پس از به زمین خوردن، پس از برخاستن میخندد. مثال: پسری كه از سوی دختری طرد میگردد به دوستانش میگوید كه آن دختر زیاد هم خوشگل نبود. 26- طفره و انحراف(DEFLECTION):منحرف كردن توجه بسوی مسایل و افراد دیگر. 27- بازداری هدف(AIM INHIBITION):هنگامی كه ما با اهداف و آرزوهای دست نیافتی مواجه میشویم، انتظارات خود را تقلیل میدهیم. نوعی جابجایی و دلیل تراشی میباشد. مثال: مردی كه به یك زن گرایش جنسی دارد اما به هر دلیلی قادر نیست نیاز اصلی خود (ارضا جنسی) را تامین كند (مثلا زن متاهل است) به زن میگوید، تنها چیزی كه ما نیاز داریم یك دوستی صمیمانه است. مثال: فردی كه به حرفه دامپزشكی علاقه وافری دارد اما نمیتواند در رشته مزبور ادامه تحصیل بدهد دستیار دامپزشك میشود. 28- دو پاره سازی(SPLITTING):فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمده خیلی خوب و خیلی بد تقسیم بندی میكند. و همه چیز را سیاه و سفید میبیند. از قانون همه یا هیچ استفاده میكند. اما این دو گروه مدام جای خود را به یكدیگر میدهند. یعنی فردی كه صبح خیلی بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خیلی خوب قرار می گیرد. علت آن عدم توانایی فرد در كنار آمدن با احساسات دوسوگرا میباشد. مثال: زن از شوهر خیانت كار خود خرده نمیگیرد اگر چه شوهرش كماكان به روابط نامشروع خود ادامه میدهد. 29- گوشه گیری(WITHDRAWAL):فرد تصمیم میگیرد برای كاهش عوامل استرس زا از اطرافیان خود كناره گیری كرده و انزوا طلب میشود. 30- جسمانی كردن(SOMATIZATION): تعارضات (مشكلات روانی) خود را به شكل نشانه های جسمی بروز میدهند.دربخش هایی از بدن كه از اعصاب سمپاتیك وپاراسمپاتیك عصب گیری میشوند. هدایت اضطراب به مشغولیت ذهنی با شكایت از یك مشكل جسمانی برای منحرف ساختن توجه از مسایل روانی آزار دهنده. فرد بطور اغراق آمیزی نگران سلامتی خود است. این مكانیسم با خودبیمار انگاری متفاوت است كه فرد برای جلب توجه دیگران از یك بیماری موهوم شكایت میكند. در خود بیمار انگاری فرد بطور ناخوداگاه تكانه های ناپذیرفتنی را به شكل نگرانی جسمی بی مورد بروز میدهد. خود بیمار انگاری نیز با تمارض متفاوت است در تمارض نشانه های بیماری عمدا ایجاد میشوند. علایم جسمانی كردن مثل فشار خون بالا، تیك های عصبی و یا بثورات جلدی. مثال: مردی كه زن خود را تهدید به زدن می كند ناگهان دستش فلج میشود. مثال: یك فرد بسیار پرخاشگر و سلطه جو، كه شرایط زندگی اجازه بروز این رفتارها را از وی سلب كرده است، به فشار خون بالا مبتلا میشود. 31- تبدیل(CONVERSION): مانند جسمانی سازی میباشد اما این بار تعارضات در نواحی از بدن كه از عصب حركتی و حسی عصب گیری میشوند بروز می یابند. انتقال تعارضات روانی (تكانه های سركوب شده) به نشانه های جسمی به منظور تسكین اضطراب. این علایم شامل نابینایی، فلج شدن و نا شنوایی موقت و یا تشنج، سردرد، خستگی و تیك های عصبی میباشد. مثال: مصرف بیش از حد مشروبات الكلی به آخر هفته محدود میشود. 32- جداسازی(COMPARTMENTALIZATION): فرایند انفصال بخشی از خود از هشیاری دیگر بخشها. مثال: مرد درستكار و امینی كه از بازگرداندن كتاب كتابخانه سرباز میزند و دو نظام ارزشی متمایز را در كنار هم حفظ میكند. مثال: دزدان در میان خود و با خانواده خود بسیار درستكار و صادق میباشند. 33- گسستگی(DISSOCIATION): تفكیك گروهی از افكار و فعالیتها از بخش اصلی سطح هشیاری و گریز روانی از شرایط آسیب زا. جدا كردن خود از واقعیت. تغییر عمده و موقتی در شخصیت ویا هویت. وجود دو یا چند روند ذهنی در آن واحد بدون یكپارچه شدن آنها. فرد روندهای رفتاری و هیجانی خود را از الگوی رفتاری هشیار و یا هویت معمول خود جدا میسازد. قطع به هم پیوستگی خاطرات، هیجان و خوداگاهی. قطع ارتباط با خود و یا محیط. مانند واپس رانی بوده و معمولا در پی یك ضربه روحی سهمگین عارض میگردد. مثال: خیال پروری در طی روز. مثال: شما پس از تصادف سهمگین به گونه ای رفتار میكنید كه انگار شما در این تصادف حضور نداشته اید. مثال: نیاوردن مشكلات كاری به خانه (یك گسستگی سالم). 34- قدرت مطلق و یا همه توانا(OMNIPOTENCE): فرد به گونه ای رفتار میكند كه گویی از یك قدرت، توانایی و یا موهبت ویژه برخوردار بوده و برتر از دیگران است. 35- نمادی سازی(SYMBOLIZATION):یك بازنمایی روانی، یك ایده و یا شیء پیچیده جای خود را به یك شیء و یا عمل دیگر میدهد. جابجایی آرزوهای عمیق(سركوب شده) و نسبت دادن آنها به اشیا و اعمال. مثال: سربازان علت پیوستن به ارتش را دفاع از پرچم معرفی میكنند. مثال: شكل گیری رویاها. 36- خیالپردازی در خودمانده(AUTISTIC FANTACY):نوع شدید خیالبافی است كه درآن فرد كاملا یك زندگی خیالی را برای خود پدید می آورد. 37- رفتار پرخاشگرانه، منفعل، منفعل-پرخاشگرانه و با قاطعیت: نیز دیگر مكانیسمهای دفاعی میباشند. 38- مقاومت(RESISTANCE):ایستادگی شدید در برابر ورود داده های سركوب شده(ناهشیار) به سطح هشیار. 39- شكایت و رد كمك(HELP-REJECTING COMPLAINING): فرد مدام از اطرافیان خود شكایت كرده و مكررا تقاضای كمك میكند اما زمانی كه دیگران میخواهند به وی كمك كنند و یا وی را راهنمایی كنند، پیشنهادات، اندرزها و كمكهای دیگران را رد میكند. در واقع این رفتار در استتار احساسات، خصومتها و یا سرزنش پنهان نسبت به دیگران، در فرد بروز می یابد. 40 کاتارسیز یا برون ریزی یا تخلیه ی هیجانی .افراد تمامی غمها و غصه ها و ناراحتیهایشان را با جیغ و داد کشیدن روی دیگری خالی می کند و آرام می شود. دویدن و جیغ زدن در جنگل و...
انواع مکانیسمهای دفاعی
1. واپسرانی یا سرکوب Repression فرد سعی میکند امیال یا خاطراتی را که بیش از حد آزارنده و اضطرابآور هستند،(یا افکار و انگیزههای نامقبول و خاطراتی که باعث شرمندگی و احساس گناه فرد میشوند) از حیطهی خودآگاهی حذف، و از به خاطر آوردن آنها خودداری کند. مثال: شخصی پس از گذشت سه سال از حادثه تصادفش، تنها خاطرات مبهمی را از آن به یاد میآورد. 2. جابهجایی Displacement انتقال احساس روانی و حالت عاطفی از یک شخص یا شی که مبدأ آن بوده، به شخص یا شی دیگری که معمولا خطر و تهدید کمتری نسبت به منبأ اصلی آن احساس دارد مثال: مادری که به علت مشاجره با همسایه عصبانی است، کودک را به خاطر انداختن تصادفی لیوان آب کتک میزند. 3. والایش یا تصعید Sublimation شخص سعی میکند امیال(جنسی و پرخاشگرانه) و خواستههای نامقبول و ناپسند خود را به شکلی درآورد که مورد پذیرش و تشویق دیگران قرار گیرد. فروید معتقد بود، غالب هنرمندان شاهکارهای هنری خود را با تصعید عقدهها و امیال واپس زده خود، خلق کردهاند. مثال: فردی که میل به پرخاشگری دارد به ورزشهای رزمی روی میآورد و موفقیتهای زیادی کسب میکند. یا برخی برای غلبه بر میل به پرخاشگری خود قصاب یا جراح می شوند. 4. دلیل تراشی Rationalization فرد پس از انجام عملی نامطلوب یا تفکری ناشایست، برای فرار از احساس نگرانی، خودکمبینی، اضطراب یا گناه ناشی از آنها با تراشیدن عذرهای کاملا موجه، عمل خود را درست و منطقی جلوه میدهد. ضرب المثل«گربه دستش به گوشت نمیرسد، میگوید بدبوست» مصداق این مکانیسم است 5. فرافکنی Projection از طریق این مکانیسم، فرد افکار ناپسند، تمایلات نامقبول و ناخودآگاه خویش و همچنین تقصیرها و اشتباهات خود را به دیگری نسبت داده و بدین وسیله موجبات رضایت خاطر و آرامش خود را فراهم میسازد. ضرب المثل«کافر همه را به کیش خود پندارد» به این مکانیسم اشاره دارد 6. واکنش وارونه یا وارونهسازی Reaction Formation گاهی فرد آرزوها و امیال ناپسند و غیرقابلقبول خود را سرکوب میکند و در عوض آرزوها و امیالی را که نقطه مقابل آنهاست ایجاد میکند. همچنین مطالبی را بیان میکند که با امیال واقعیاش کاملا متضاد است.مثلا مادری که از علاقه نداشتن به فرزندش احساس گناه میکند، توجه و مراقبت بیشتری نسبت به او نشان میدهد. 7. انکار Denial وقتی مواجهه با واقعیت بیرونی، بیش از حد ناخوشایند باشد فرد ممکن است منکر وجود این واقعیات ناخوشایند شود. والدین کودکی که به بیماری علاجناپذیری دچار است ممکن است اصلا تکذیب کنند که مشکلی وجود دارد. 8. ابطال Undoing مکانیسمی که در آن فرد پس از ارتکاب عمل مغایر اخلاق یا افکار ناپسند درصدد خنثیسازی آن بر میآید. 9. جبران Compensation وقتی شخص در یک زمینه با شکست و ناکامی روبرو میشود یا احساس ضعف، حقارت و بیکفایتی میکند، سعی میکند در حوزه دیگری که شانس بیشتری برای پیشرفت وجود دارد، تلاش کند و موفق شود دموستنی(Demosthenes) خطیب شهر یونانی، با غلبه بر لکنت زبان خود، در قدرت بیان شهرت جهانی یافت. 10. برگشت Regression هنگامی که فرد در ارضاء تمایلات درونی خود با شکست مواجه گردیده و دچار ناکامی شود، از واقعیتهای تلخ قبلی عقبنشینی کرده و به الگوهای رفتاری مراحل قبلی رشد باز میگردد. کودک دهسالهای پس از جدایی والدینش، برای آنکه تنها در اتاقش نخوابد چهار دستوپا به رختخواب مادرش میرود. 11. تبدیل Conversion تبدیل یک ناراحتی روانی به یک دشواری جسمی که معمولا حالت موقتی است و با گذشت زمان و ایجاد آرامش بهبود مییابد. مثلا خانمی که با همسرش مشاجره و کشمکش دارد، دچار زخم معده میشود. 12. همانندسازی Identification شخص ناآگاهانه خود را در قالب فرد دیگری قرار میدهد و یا خود را با او یکی احساس میکند. همانندسازی در رشد شخصیت اهمیت بسیاری دارد. گاهی افراد ضعیف که اعتماد به نفس ندارند، خود را با شخص مقتدر و محبوب همانند ساخته و از قدرت او احساس قدرت و اعتماد به نفس میکنند.
همانندسازی Identification
شخص ناآگاهانه خود را در قالب فرد دیگری قرار میدهد و یا خود را با او یکی احساس میکند. همانندسازی در رشد شخصیت اهمیت بسیاری دارد. گاهی افراد ضعیف که اعتماد به نفس ندارند، خود را با شخص مقتدر و محبوب همانند ساخته و از قدرت او احساس قدرت و اعتماد به نفس میکنند.
توجیه عقلانی(INTELLECTUALIZATION)
توجیه عقلی(INTELLECTUALIZATION): استفاده مفرط از تفكر و منطق انتزاعی-پرهیز از احساسات آزار دهنده با تمركز بر جنبه های عقلانی-انفصال هیجان از اندیشه-نادیده گرفتن جنبه احساسی قضایا و پرداختن به تجزیه و تحلیل شناختی آنها. مثال: تمركز بر جزئیات برگزاری مراسم ترحیم و خاك سپاری جای عزاداری و سوگواری. مثال: بحث در مورد فاكتورهای مهندسی ساختمانها و یا مكانیسم عمل زلزله ها پس از روی دادن زلزله جای سوگواری و پرداختن به جنبه احساسی آن. مثال: زنی كه مورد تعرض جنسی قرار گرفته شروع میكند به تحقیق و جستجوی اطلاعات در زمینه سایر موارد تجاوزها و روانشناسی متجاوزان و قربانیان آن و یا در كلاسهای دفاع شخصی شركت میكند.
برون ریزی(ACTING OUT)
برون ریزی(ACTING OUT): استفاده از كنشهای فیزیكی جای كنار آمدن مستقیم با چالشها و صحبت كردن درباره احساسات خود- درست نقطه مقابل مكانیسم والایش است- تسلیم خواسته های نهاد شدن بدون در نظر گرفتن عواقب منفی آن- مثال: مردی كه قادر به ابراز احساسات ناكامی و درماندگی خود در زندگی زناشویی نیست، به برقراری رابطه نامشروع روی می آورد، بدون در نظر گرفتن عواقب آن. مثال: فردی كه هنگام خشمگین شدن قادر به كنترل خود نیست و به همه چیز آسیب می رساند.
آرمانی ساختن(IDEALIZATION): برآورد اغراق آمیز صفات و ویژگیهای مثبت و ناچیز شمردن خصویات منفی و یا نادیده گرفتن آنها. مثال: عاشق تنها خوبیهای معشوق را می بیند و از دیدن بدیهای آن عاجز است.
نوع دوستی(ALTRUISM): خدمت رسانی و یاری رساندن به دیگران بطور سازنده كه رضایت فردی را بدنبال دارد. فرد از واكنش مثبت دیگران خشنود شده واحساس خوبی پیدا میكند.
آرمانی ساختن(IDEALIZATION):
برآورد اغراق آمیز صفات و ویژگیهای مثبت و ناچیز شمردن خصویات منفی و یا نادیده گرفتن آنها. مثال: عاشق تنها خوبیهای معشوق را می بیند و از دیدن بدیهای آن عاجز است.
اجتناب و یا رویگردانی(AVOIDANCE)
اجتناب و یا رویگردانی(AVOIDANCE): كنار آمدن با عوامل استرس زا با عدم مواجهه با آنها. مثال: شما از همكار خود در اداره بدتان می آید بنابراین سعی میكنید با وی برخورد نداشته باشید و یا نزدیك وی نروید. مثال: فردی كه از ارتفاع هراس دارد سعی میكند از مكانهای مرتفع دوری كند. مثال: هنگامی كه در مورد مسایلی كه از نظر شما ناخوشایند است سخن به میان می آید سعی میكنید موضوع بحث را عوض كنید.
شوخ طبعی(HUMOUR):
تاكید بر جنبه های جالب و طنز گونه عامل استرس زا و تعارضات. انحراف از جدیت و نیمه خالی به نیمه مثبت و پر. مثال: شخصی كه دچار بیماری ناشناخته ای است این موضوع كه، پزشكان قادر به تشخیص بیماری وی نیستند را دستمایه خنده قرار میدهد.
انزوا(ISOLATION):
تفكیك جزء و مولفه هیجان از خاطرات، تجارب و افكار دردناك. انباشت تمام هیجانات در یك بخش ذهنی محبوس و غیر قابل دسترس. مثال: دانشجوی پزشكی بدون احساس ترس از مرده و یا مرگ جسد تشریح را كالبد شكافی میكند. مثال: كارمند بانك هنگام رویارویی با سارق با خونسردی و آرامش سارق را ناكام میسازد اما پس از اینكه سارق بانك را ترك میكند، وی بلافاصله از ترس میلرزد و یا گریان میشود.
تبدیل Conversion
تبدیل یک ناراحتی روانی به یک دشواری جسمی که معمولا حالت موقتی است و با گذشت زمان و ایجاد آرامش بهبود مییابد. مثلا خانمی که با همسرش مشاجره و کشمکش دارد، دچار زخم معده میشود.
برگشت Regression
هنگامی که فرد در ارضاء تمایلات درونی خود با شکست مواجه گردیده و دچار ناکامی شود، از واقعیتهای تلخ قبلی عقبنشینی کرده و به الگوهای رفتاری مراحل قبلی رشد باز میگردد. کودک دهسالهای پس از جدایی والدینش، برای آنکه تنها در اتاقش نخوابد چهار دستوپا به رختخواب مادرش میرود. هنگامی که فرد در ارضاء تمایلات درونی خود با شکست مواجه گردیده و دچار ناکامی شود، از واقعیتهای تلخ قبلی عقبنشینی کرده و به الگوهای رفتاری مراحل قبلی رشد باز میگردد. کودک دهسالهای پس از جدایی والدینش، برای آنکه تنها در اتاقش نخوابد چهار دستوپا به رختخواب مادرش میرود.
تبلیغات
نویسندگان
ورود کاربران
عضويت سريع
تبادل لینک هوشمند
آخرین نظرات کاربران
الی - باطل طلسم - 1393/8/7
الی - چجوری میشه طلسم رو باطل کرد؟
یکی ک تو قبرستان دفن کرده باشن؟ - 1393/8/7/zanzntan
DUYĞU - در کتاب چار فصل زندگی
صفحه ها پشت سرِ هم می روند
هر یک از این صفحه ها یک لحظه اند
لحظه ها با شادی و غم می روند
گریه دل را آبیاری می کند
خنده یعنی این که دل ها زنده است
زندگی ترکیب شادی با غم است
دوست می دارم من این پیوند را
گر چه می گویند شادی بهتر است
دوست دارم گریه با لبخند را … - 1393/4/14
DUYĞU - سلام،مطالب وبلاگت عالیست،موفق باشی - 1393/4/14
ایران توانا - باسلام
از این پس می توانید آخرین اخبار دستاوردهای کشور عزیزمان را در سایت ایران توانا http://iranetavana.ir دنبال کنید و به کشور خود افتخار کنید.
باتشکر
مدیر پایگاه خبری دستاوردهای ایران - 1393/4/5
ابوالفضل - سلام به شما دوست وبلاگ نویس ،وبسایت خیلی عالی دارید من شما رو دعوت میکنم به شبکه اجتماعی تمشک ملخق بشین و دوستان جدید پیداکنید و لحظات خوب زندگیتونو با بقیه شریک بشین
منتظر حضور سبزتان هستیم
روابط عمومی شبکه اجتماعی تمشک - 1393/4/5
الی - چجوری میشه طلسم رو باطل کرد؟
یکی ک تو قبرستان دفن کرده باشن؟ - 1393/8/7/zanzntan
DUYĞU - در کتاب چار فصل زندگی
صفحه ها پشت سرِ هم می روند
هر یک از این صفحه ها یک لحظه اند
لحظه ها با شادی و غم می روند
گریه دل را آبیاری می کند
خنده یعنی این که دل ها زنده است
زندگی ترکیب شادی با غم است
دوست می دارم من این پیوند را
گر چه می گویند شادی بهتر است
دوست دارم گریه با لبخند را … - 1393/4/14
DUYĞU - سلام،مطالب وبلاگت عالیست،موفق باشی - 1393/4/14
ایران توانا - باسلام
از این پس می توانید آخرین اخبار دستاوردهای کشور عزیزمان را در سایت ایران توانا http://iranetavana.ir دنبال کنید و به کشور خود افتخار کنید.
باتشکر
مدیر پایگاه خبری دستاوردهای ایران - 1393/4/5
ابوالفضل - سلام به شما دوست وبلاگ نویس ،وبسایت خیلی عالی دارید من شما رو دعوت میکنم به شبکه اجتماعی تمشک ملخق بشین و دوستان جدید پیداکنید و لحظات خوب زندگیتونو با بقیه شریک بشین
منتظر حضور سبزتان هستیم
روابط عمومی شبکه اجتماعی تمشک - 1393/4/5
عنوان آگهی شما
توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان
عنوان آگهی شما
توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان
به درمانگرو مشکل گشا امتیاز دهید